در دنیایی که هیچ کس مثل فیلم ها و قصه ها یا لااقل مثل برداشت من از فیلمها و قصهها عاشق نمیشود ناگزیری پناه ببری به امری متعالی؛ و در زمانهای که خدایش مرده و دستانمان از امر متعالی کوتاه است پناه بردن به این یگانه امر متعالی یعنی "دانش" خود معنای زیستن و مردن است.. خودِ خود عاشقیست، من با کتاب و آموختنیهایم عشقبازی میکنم و تمام بودنم را در آغوش این یگانه مییابم و او بهسان آیینهای هربار تمام هرآنچه نثارش کردهام را نثارم میکند و هرآنچه با اویم او بیش از آن با من
معشوقه بسامان شد تا باد چنین بادا
خنک آن قمار بازی که بباخت ......برچسب : نویسنده : eeshghalaihessalam9 بازدید : 205